تحلیل سکوت در واقع تحلیل «نیت پنهان» انسانهاست؛ نیتی که سرنوشت تعاملات فردی و جمعی ما را تعیین میکند.
از یک سو سکوت از سر نجابت قرار دارد؛ سکوتی که ریشه در خویشتنداری آگاهانه دارد. فرد در این حالت توان سخن گفتن و امکان ورود به جدل را دارد اما براساس ارزیابی عقلانی تصمیم میگیرد سکوت کند. این سکوت حاصل مهارت در کنترل هیجان، احترام به فضای گفتوگو و تشخیص ارزش زمان و انرژی است. چنین سکوتی بهنوعی سرمایه اجتماعی پنهان ایجاد میکند؛ زیرا پیام میدهد که فرد توان مدیریت بحران و پرهیز از واکنشهای شتابزده را داراست.
در آن سو سکوت از سر ناآگاهی قرار دارد؛ سکوتی که محصول نبود دانش، عدم درک شرایط یا ترس از اشتباه است. در این وضعیت سکوت نه انتخاب بلکه واکنشی ناگزیر است. این نوع سکوت معمولاً با کاهش مشارکت اجتماعی، ضعف در تصمیمگیری و ناتوانی در بیان دیدگاهها همراه است. در محیطهای حرفهای نیز چنین سکوتی میتواند به پنهانماندن خطاها، انباشت سوءتفاهم و کاهش کیفیت تصمیمات کلیدی منجر شود.
تفاوت بنیادین میان این دو سکوت در «کنترل» نهفته است. سکوت نجیبانه از کنترل بر موقعیت میآید در حالی که سکوت ناآگاهانه از کنترلنداشتن بر خود نشأت میگیرد. به همین دلیل تحلیل سکوت یک فرد یا گروه در واقع تحلیل سطح بلوغ فکری، تجربه و سواد رفتاری آنهاست.
امروز جامعه بیش از هر زمان دیگری نیازمند فهم این تمایز است؛ زیرا سکوت درست در جای درست، عامل ثبات و احترام است؛ و سکوت نادرست، خاکستری است که روی حقیقت مینشیند و مانع رشد میشود. پرسش اساسی این است:
آیا سکوتی که انتخاب میکنیم، ما را به بلوغ اجتماعی نزدیک میکند یا از مشارکت سازنده دور میسازد؟
ومن الله التوفیق
رضا ادیبان 🖋️
خبرنگار
فعال اجتماعی
کارشناس مالی و بانکی










