نویسنده: احمدرضا سعیدی
– محصول تربیت جامعه :
نیمقرن اخیر تاریخ ایران که موضوع بحث ما بیربط به آن نیست، آبستن وقایع بسیاری است. وقایعی که توانستهاند سهم شگفتی در تربیت فرزندان این خاک و بوم داشته باشند. اصولا تاریخ و وقایع، انسان سازند به گونهای که تجربیات بی نظیری را رقم میزنند و این تجربیات میتواند به رشد و تعالی انسان و گاه کارکردی کاملا معکوس منجر شوند. اگر نگاه خود را به تاریخ پنجاه-شصت سال اخیر معطوف نماییم و مروری اجمالی به وقایع آن داشته باشیم، کلیتی از نوع تربیت اجتماعی نسلهای مختلف را در خواهیم یافت. قیام با شکوه پانزده خرداد در دهه چهل که شاید بتوان آن را نقطه عطفی در تاریخ مبارزات سیاسی ملت دانست؛ انقلاب اسلامی در دهه پنجاه و جنگ تحمیلی در دهه شصت از شاخصترین وقایع نیم قرن اخیر است.
در سال ۱۳۴۲ وقتی از امام خمینی(ره) سوال میشود : شما با کدام سرباز میخواهید با شاه بجنگید؟ ایشان در پاسخ میفرمایند: «سربازهای من در قنداقه ها هستند و روی خاکها بازی میکنند» آری کودکان متولد دهههای سی و چهل، فرزندان اجتماعی خانواده هایی عمدتا پرجمعیت و پرشور در التهاب روزهای سخت کشور رشد میکنند و در دهه پنجاه به سربازانی سرشار از شور و آتشفشانی مهیای فوران از ظلم و جور زمان بدل میشوند. همین جوانان دهههای سی، چهل و پنجاه بعد ها در جبهه های حق علیه باطل، بار دیگر ظلم و استکبار جهانی را به زانو در میآورند و هم چنین پایهریز نسل دهه های شصت میشوند، که با وجود سختیها و محدودیتهای حاصل از جنگ و اوضاع نه چندان مناسب اقتصادی، در اوج معنویت و در خانواده هایی انقلابی رشد می یابند. در واقع این گونه می توان برداشت نمود که متولدین دهه شصت به دلیل اقتضای زمانی و مکانی آن دوران که همواره با چالش های متعددی از لحاظ سیاسی روبرو بوده رشد پیدا کردند و بنابراین به فرزندان متکی و سختکوش مبدل گشتند.
پس از جنگ تحمیلی و آغاز دوره سازندگی، تا حدودی ثبات و امنیت به جامعه باز میگردد. همین موضوع سبب میشود از بار مسئولیت فرهنگی و اجتماعی که جامعه بر دوش تک تک آحاد و افراد قرار میداد کاسته و به دلیل نیازهای اقتصادی فردی و ملی، در لباس کار و فعالیت اقتصادی جلوه گر شوند که این امر روز به روز در حال افزایش و به تبع آن ارتباطات درون خانواده در حال کاهش است. تمرکز خانواده ها بر تامین اقتصادی که گاهی اشتغال مادر و پدر به صورت هم زمان را ایجاب می نماید، موجب شده تا کودکان و نوجوانان مانند گذشته در تمرکز تربیتی خانواده به ویژه مادر قرار نگیرند و تامین مالی را دلیلی برای کاستن مسئولیت های خود بدانند. اقدامی که نه تنها کودک و نوجوان متولد دهه های هفتاد یا هشتاد را به انزوا روبرو کرده بلکه وی را از معنویت و فرهنگ ایرانی دور می دارد.
- تربیت در خانواده
در جامعه سنتی ایران، تعداد افراد خانواده در اوایل انقلاب زیاد بود و حتی بعضا پدربزرگ و مادربزرگ هم با فرزندان خویش در یک خانه زندگی میکردند. بدین ترتیب بود که خانواده به تنهایی نقش یک جامعه کوچک را ایفا مینمود که در آن همه گروه های سنی از خردسال تا پیر حضور داشتند. فرزندان متولد دهه شصت و یا حتی ابتدای دهه هفتاد؛ در چنین خانوادهای زندگی اجتماعی را از طریق مشاهده و تجربه به خوبی فرا می گرفتند و از همان کودکی انسان هایی اجتماعی بار میآمدند. همچنین فرزندان این خانوادهها به دلیل ایفای نقش در اقتصاد خانواده کاملا مسئولیت پذیر رشد می یافتند. آن ها در مراسم های شادی و عزا حضور مییافتند و همنوع دوستی را بدین سان میآموختند.
هم چنین فرزندان در کنار همبازی های پر تعداد خود، کودکی می کردند و به بازی می پرداختند. (بر اساس تحقیقات انجام شده بازی از نیازهای ضروری کودک است که نقش آن در رشد جسمی و ذهنی کودک غیر قابل انکار است. کودک در بازی است که هویت خود را میشناسد و به تواناییهای خودش پی می برد).
نقش معنویت و دین نیز در خانواده سنتی ایرانی بسیار پر رنگ بود. جانماز مادر و قرآن خواندن پدر همیشه در ناخودآگاه کودک تاثیر گذار بود و کودکان با تربیت دینی حاصل از آموزه های غالبا آموخته شده توسط منبر و وعظ به والدین رشد می یافتند.
اما کم کم با ورود گستردهتر رسانهها و تکنولوژیهای جدید به بدنه جامعه و گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن و ماشینی، تغییراتی اساسی در نظام خانواده و شیوه تربیت فرزندان به وجود آمد. پدر و مادر بیشتر وقت خود را بیرون از خانه می گذرانند و فرزند خود را از همان ابتدای کودکی به نهادهای تربیتی اجتماعی مانند مهدها می سپارند که گاهی عملا نقش پرورش اجتماعی پدران و مادران را کم و گاه آنان را با تناقض و تعارض در ارزشها و هنجارها روبرو میکنند. در جامعه مدرن دیگر کودکان شاهد وقایع زایش، عروسی، بیماری و مرگ نیستند.
کودکان و نوجوانان کنونی جامعه بین سنین پنج تا پانزده سال یا همان دهه هشتادی ها، رشد یافته این مکتب هستند. خانواده هایی اغلب کم جمعیت با یک یا حداکثر دو فرزند حاصل از سیاستهای اشتباه جمعیتی و اقتصاد نابسامان پدید آمد. آسیب های تک فرزندی هماکنون در بین این نسل به وضوح دیده می شود. خانواده هایی که سعی دارند به قول خودشان همین یک فرزند را به گونه ای صحیح تربیت کنند در حالی که از آسیب هایی که ناخواسته به فرزند و نسل خویش وارد می کنند، غافلند.
شاید بتوان بارزترین آسیب این سیاست در پیش گرفته شده توسط خانواده ها در قبال دهه هشتادی ها را فرزندسالاری دانست. زمانی که خانواده سعی دارد به صورت کاملا افراطی تمامی خواسته های منطقی و غیر منطقی تک فرزندش را جامه عمل بپوشاند در واقع زمینه های ناهنجاری درونی در شخصیت کودک را فراهم میآورد. کودکی که درآینده به جوانی زودرنج، حساس، پرتوقع و فاقد صبر مبدل میشود که انتظار دارد جامعه نیز همچون خانواده اش دست به سینه و فرمانبر او باشند و به دلیل عدم تفویض مسئولیت به آنان در فضای خانه از طرف والدین، غالبا افرادی فاقد حس مسئولیت پذیری و در ابعاد گستردهتر فاقد تعهد بار میآیند و از آنجا که انتظار دارند همه چیز مطابق میل و خواسته آنان باشد، در برابر سختی ها و ناملایمات صبوری نداشته و ممکن است دست به اعمال پرخاشگرانه بزنند.
عدم رشد فرزند در فضاهای کودکانه و همسالان می تواند مانعی بر سر رشد اجتماعی این دسته از کودکان باشد که منجر به تقلید از بزرگسالان به دلیل همزیستی و پرورش کنار آنان میشود. بینش او از نگاه یک کودک به ناگاه به بینشی از دریچه ذهن یک بزرگسال تغییر می یابد. در واقع او سریعتر از آنچه که باید، دوران کودکی را طی می کند و خود را در دنیای بزرگسالان می یابد و این جهش، تبعات خطرناکی حاصل از بلوغ زودرس را در پی خواهد داشت. در واقع او در دنیایی قرار می گیرد که جایگاه او نیست به همین دلیل رفتارهای ناهنجارش افزایش می یابد. همچنین ظهور رسانه هایی همچون ماهواره و تکنولوژی نیون مثل موبایل، لپ تاب و به تبع آن بازی های رایانه ای و بروز بیش از پیش فضای مجازی در ساختار خانواده و در دسترس بودن آن برای گروه سنی کودک و نوجوان به افزایش تبعات این معضل کمک شایانی کرده است.
هر چند دهه هشتادی ها به دلیل وجود امکانات زیاد از جمله کلا سهای متعدد کمک آموزشی و به مدد تکنولوژی جدید؛ نسل بسیار باهوشی هستند، اما به منظور جلوگیری از بروز عواقب ذکر شده، اهتمام بیشتر خانواده ها و مسئولین این حوزه به تربیت صحیح فرزندان امری اجتناب ناپذیر به نظر میرسد.